سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مرز جنون

حسادت دوست، ناشی از نادرستی دوستی است . [امام علی علیه السلام]

u کل بازدیدها : 19060

u بازدیدهای امروز : 5

u بازدیدهای دیروز : 1

u  RSS 



u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

دوشنبه 84/4/6 ساعت 11:23 صبح

i جان مامان بخون باشه

این صدای طپش قلب من است گوش کن

اون موقع که احساس تنهایی به اوج می رسه و اشک هات از چشمات روی گونه هات سرازیر می شن اون موقع که به فکر مرگ می افتی ..از زندگی و آدماش نا امید میشی ...اون موقع همون موقع که جسمتم از درد همراه روحت می شن ...اون موفع همون موقع که سرما تمام وجودت رو فرا می گیره ..اون موقع همون موقع کسی نیست که دست هاتو محکم تو دستاش نگه داره ...اون موقع همون موقع کسی نیست که تو رو تنگ در آغوش بکشه..اون موقع همون موقع کسی نیست که اشک های جاری تو رو  پاک کنه... اون موقع ..همون موقع...

دست هاتو به دور گردنش حلقه می کنی گونت رو به گونش می فشاری ...صدای تپش قلبش رو میشنوی ...محکم اونو به آغوش می کشی ...از بودن در کنارش احساس عشق و لذت می کنی...از اینکه می تونی در کنارش باشی تبدیل به اشک شوق می شی...شنیدن ساز و در کنار اون بودن بیشتر تورو به اوج می رسونه ....اما اون موقع همون موقع ...متوجه می شی که...تمام اون موقع همون موقع می فهمی که اون فقط یه روح بوده ...و تو سالهاست که با یک روح زندگی کردی...به اون روح عشق ورزیدی ....بدون اینکه متوجه عشقی بشی...اون موقع همون موقع...یه ترسی تمام وجودت رو پر می کنه...اون موقعس که می ترسی اون روح حاصل تخیلاتت باشه...اون موقعس که تو از روبه رو شدن با جسم اون روح احساس وحشت می کنی...اون موقعس که شک تمام وجود تورو در بر می گیره...

اون موقع همون موقع ....همون موقع که بغض داره خفت می کنه اون موقع همون موقع که تنهایی تمام وجودت رو فرا گرفته...همون موقع که احتیاج به اون دستا داری ...همون موقع که داری تو اون خیابون خلوت پرسه می زنی...همون موقع...همون موقعس که اشکهات می خوان سرازیر شن...همون موقعس که از تنهایی زجر می کشی ...همون موقعس که آرزو می کنی اون دست ها تو رو دربر بگیرن...و بر گونت بوسه بزنن...همون موقعس که احتیاج داری اون ست ها ..اون چشم ها...اون لب ها..اون روح از تو حمایت کنه...اون موقعس که تو فقط به حمایت اون نیاز داری..نیاز داری در کنار اون باشی ..نیار داری اشک هاتو پاک کنه...تو رو تو آغوشش بگیره و به وجود سرد تو گرما ببخشه...اما دریغ...

 

می دونی چیه من هنوز معنی دوست داشتن و نتونستم درک کنم...آخه من شنیده بودم عشق غرور نداره ...ولی چیزی که دارم می بینم غیر از این هاس...

می دونی چیه گاهی اوقات خیلی دوستت دارم اما بلافاصله به این فکر می افتم که ...

نمی دونم چه جوری باید شروع کنم...

ولی می دونی احساس می کنم ...تمام اون تحقیر ها ...تمام اون رفتار ها باعث می شن ....

که من دیگه....

می دونی دیگه احتیاجی به این ندارم که دست های یخ زده من و تو دستات بگیری و گونت رو به گونم بفشاری ... دیگه احتیاجی به این ندارم که دستاتو به دور کمرم حلقه کنی و دستام و روی شونه هات بذارم...دیگه احتیاجی به این ندارم که با تو برقصم ...می دونی دیگه چشمم خواستار اون چشم های سیاه نیست ...که شایدم حتی سیاه نباشه...دیگه سلول های بدنم وجود تو رو در خواست نمی کنه....دیگه قلبم برای دیدن تو نمی تپه...دیگه اشک هام نمی خوان به خاطر دوری تو جاری بشن...

می دونی ...فکر می کنم دیگه جدی جدی همه چی داره تموم میشه...تمام اون سال های دوستی ...شایدم ۳سال دوستی همچینم زیاد نباشه...

هنوز نفهمیدم من اشتباه کردم یا تو ...شایدم واقعا هیچ کدوممون مقصر نبودیم...

نمی دونم من خودخواهی کردم یا تو....

همیشه به اولین باری که دیدمت فکر می کنم...همیشه اون روز با اینکه خیلی کم بود اما پرستیدنی بود برام...می دونی ...اون موقع تو خیلی بچه بودی ...منم همینطور...ساده و کوچولو...فکر می کردم همیشه همدیگه رو دوست خواهیم داشت ...ولی سخت در اشتباه بودم....

می دونی ...قلبم خیلی سر شده...دیگه هیچ احساسی تو وجودم نمونده ...فقط می دونم اون ماره تا سیب سرخ ما رو نخوره خیالش راحت نمیشه...و منو تو دست رو دست هم گذاشتیم و هیچ عکس العملی برای نجات سیبمون نمی دیم...

و اما از یه چیزی اطمینان دارم اونم اینکه من هیچ وقت نخواستم تنهات بذارم و هیچ وقت هم نامرد نبودم....

فقط فکر می کنم اون روز زیر اون همه تحقیر له شودم....غرورم شکسته شد...شیدم مقصر خودم بودم...نمی دونم ...ولی می دون که وقتی غرور شکسته شه دیگه هیچ چیز فایده نداره...

می دونم که دیگه اینجا نمیای ...اما من باز هم نوشتم!


نوشته شده توسط: محمد دیوانه

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******


i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

فقط واسه شما گلهای خودم
[عناوین آرشیوشده]

*********************************

********************

:: درباره من ::

مرز جنون
محمد دیوانه
من پسری با دلی صاف چون ائینه بدون عشق میمیرم و دنبال یه جفت خوب یک ماده شیر واقعی

********************

:: لینک به وبلاگ ::

مرز جنون

********************

:: آرشیو ::

تابستان 1384

********************

:: دوستان من ::



********************

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

********************

:: خبرنامه ::

 

********************

پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ