u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه
چهارشنبه 84/4/8 ساعت 4:18 صبح i که تو را گفت که به ارباب وفا حرف مزن دوستم داشته باش باد ها دلتنـگند ...دست ها بیـهوده ...چشم ها بی رنـگند دوستم داشته باش شهر ها می لرزند ... برگ ها می سوزند ... یاد ها می گندند باز شو تا پـرواز ...سبز باش با آواز...آشتی کن با رنگ ... عشـق بازی با ساز دوستم داشته باش سیـب ها خشکیده ...یاس ها پـوسیده ...شیر هم ترسیده دوستم داشته باش عطر ها در راهند ... دوستـت دارم ها آه چه کـوتاهند دوستـت خواهم داشت... بیشتر از باران ...گرمتر از لبخند ...داغ چون تابستان دوستـت خواهم داشت شادتر خواهم شد ...ناب تر ...روشن تر...بارور خواهم شد دوستم داشته باش برگ را باور کن ... آفتابی تر شو ...باغ را از بر کن دوستم داشته باش ...عطر ها در راهند دوستـت دارم ها آه چه کوتاهند خواب دیدم در خواب آب آبی تر بود ...روز پـر سوز نبود ...زخم شرم آور بود خواب دیدم در تو ... رود از تب می سوخت ... نور گیسو می بافت باغچه گل می دوخت دوستم داشته باش ...عطر ها در راهند خون و دل از مژه میبارم و میدانی تو از برای تو چنین زارم و میدانی تو نوشته شده توسط: محمد دیوانه ******* ************ ********************************* ************ ******* i لیست کل یادداشت های این وبلاگ فقط واسه شما گلهای خودم ********************************* |
||||
******************** :: درباره من ::
******************** :: لینک به وبلاگ :: ******************** :: آرشیو :: ******************** :: دوستان من :: ******************** :: وضعیت من در یاهو:: ******************** :: خبرنامه ::
******************** |
||||